گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۴۵ ب.ظ
هوالمحبوب
خوابمان را دیده بود همان موقع که رفته بودیم مشهد.زیر سایه ی نورانیِ حضرتِ عشق
دستِ هم را گرفته بودیم و قدم میزدیم.لبخند میزدم.لبخند میزدی و به گنبدِ زردِ جانان
نگاه میکردی و برایم یاسین میخواندی.تعریف که کرد خنده ام گرفت.
گفتم واقعا که خواب دیده ای.
- ۹۴/۱۰/۱۹