دیوانه ی دیوانه تر از من چه کسی هست؟کجاست؟
یا انیس
یک دختر وقتی کمندِ موهایش را میچیند و ناخن هایش را از ته میگیرد و لباس تیره
میپوشد و پاستیل خرسی برایش معنا ندارد و شکلات زهرمارش است خرید هم از
نظرش کار مسخره ای باشد و آغوش سردش را نصیب زانوهایش کرده باشد یعنی
یک چیزی تهِ تهِ دلش شکسته و تکه هایش رسوب کرده کفِ دلش.یعنی دارد از
درون میسوزد و داغی اش به گودی چشمانش رسیده ...ینی با همه قهر کرده
حتی حضرت عشق و حتی تر آن بالایی و بیشتر با خودش...یعنی دارد با مرغِ عشقِ
توی قفس همدردی میکند و یعنی تر اینکه یک نفر رامیخواهد که حالش را به هم بزند
که رسوب های دل شکسته اش را بردارد و نور بریزد بجایش که واسطه شود پیش آن
بالایی که بِبَردَش شهر نور و مشت مشت نور بپاشد توی صورتش و دستش را بگذارد
روی ضریح
و بگوید آشتی شدی؟
- ۹۴/۱۰/۲۶