مونارک

پروانه نیستم

تنها پری جدا شده‌ام از پرنده‌ای

در باد، دربدر

"سید علی میر افضلی"

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

پنجشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۱، ۰۲:۴۶ ق.ظ


حس می‌کنم روی دریا شناورم.
زل زده ام به آسمان.خودم را سپرده ام به امواج.می‌گذارم دریا مرا ببلعد.هر چند وقت می آیم بالا نفس میگیرم .دوباره زل میزنم به آسمان.این بار لبخند می‌زنم.
آرامم و متلاطم.

به چیز هایی که خوشحالم می‌کند فکر می‌کنم
به هیچ کدام احساس قبل را ندارم.

یک ماهی می‌شود خوابم بهم ریخته.دو کیلو کم کرده ام.
همسر  ماموریت رفته ،دوتا در میان جواب پیام می‌دهد. بی خبری کلافه ام کرده. دلتنگی اشکم را در آورده.
تنهایی،رفیق گرمابه و گلستانم است ولی این شب های آخر ،بدجور دیوانه کننده شده. هنوز یک هفته مانده.به بعدش امید دارم.

شور زندگی در من به سوسو افتاده.
تحویل کارهایم را ده روز یک بار کرده ام.بیرون رفتن برایم سخت تر شده. تا حد امکان اینترنتی خرید می‌کنم. همه ی مهمانی ها را کنسل می‌کنم.کسی از شب های تنهایی ام خبر ندارد.

فیلتر شکن هم اذیت می‌کند و من رسما به فنا رفته ام.

می‌دانم باید خودم را جمع کنم.آلمانی می‌خوانم. کیک می‌پزم.طرح هایم را می‌کشم.طرح های عقب افتاده را می‌گذارم گوشه ی ذهنم.

قرمه سبزی می‌پزم.بعد از سه ساعت کلنجار رفتن، خودم را مجاب می‌کنم که بدون سالاد نمی‌شود.می‌روم خرید.
آلبوم عروسی را ورق می‌زنم دوتا قربان خودم می‌روم یکی همسر و بغضم می‌زند بیرون.

رمان های مسخره ی آبکیِ دوران دانشگاه را دوباره می‌خوانم .هنوز هم با خواندن ترسا و آرتان ،جیغ می‌زنم و خدا را شکر می‌کنم  همسر نیست ببیند که این دخترِ دیوانه برای داستانی که قبلا خوانده باز هم حرص می‌خورد.

یک هفته ی بعد را تصور می‌کنم.دلم دو نفره های طولانی می‌خواهد. خواب طولانیِ با آرامش .سفر طولانی...دونفره های خیلی طولانی...


*این جا همیشه خانه ی امن من بود و هست.

* بعد از آخرین مطلبی که گذاشتم،سخت بود اینجا نوشتن.سه سال گذشت!!

  • مونارک